اشعار عاشقانه حافظ؛ گلچین مجموعه زیباترین اشعار عاشقانه حافظ شیرازی
غرق در باده عشق: گلچین زیباترین اشعار عاشقانه خواجه حافظ شیرازی
حافظ شیرازی، شاعر نامدار سده هشتم و ملقب به لسان الغیب، بیشک یکی از ارکان فرهنگ و ادب ایران است. شعر او تلفیقی شگفتانگیز از عشق عرفانی و زمینی، طنز رندانه و حکمت است که شهرتش مرزها را درنوردیده است. آرامگاه او در حافظیه شیراز، همچنان زیارتگاه عاشقان و عارفان است.
در این بخش، مجموعهای گلچین شده از زیباترین و عاشقانهترین اشعار بلند و کوتاه حافظ را برای علاقهمندان گردآوری کردهایم.
غزلهای ناب عاشقانه و شورانگیز
۱. غزل «عاشقانه و پردرد»
مرا میبینی و هر دم زیادت میکنی دردم
تو را میبینم و میلم زیادت میشود هر دم
به سامانم نمیپرسی نمیدانم چه سر داری
به درمانم نمیکوشی نمیدانی مگر دردم
نه راه است این که بگذاری مرا بر خاک و بگریزی
گذاری آر و بازم پرس تا خاک رهت گردم
ندارم دستت از دامن به جز در خاک و آن دم هم
که بر خاکم روان گردی بگیرد دامنت گردم
فرو رفت از غم عشقت دمم دم میدهی تا کی
دمار از من برآوردی نمیگویی برآوردم
۲. غزل «تخمین و پشیمانی»
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
تا درخت دوستی کی بر دهد
حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
گفت و گو آیین درویشی نبود
ورنه با تو ماجراها داشتیم
شیوه چشمت فریب جنگ داشت
ما خطا کردیم و صلح انگاشتیم
۳. غزل «آزادی و دلدادگی»
فاش میگویم و از گفته خود دلشادم
بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق
که در این دامگه حادثه چون افتادم
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد در این دیر خراب آبادم
سایه طوبی و دلجویی حور و لب حوض
به هوای سر کوی تو برفت از یادم
نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
۴. غزل «وفا و شور شمع» (احساسی)
در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع
روز و شب خوابم نمیآید به چشم غم پرست
بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع
رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شد
همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع
در میان آب و آتش همچنان سرگرم توست
این دل زار نزار اشک بارانم چو شمع
۵. غزل «رندی و بیباکی»
صلاح کار کجا و من خراب کجا
ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا
چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را
سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا
ابیات کوتاه و دلنشین در باب عشق
بیت عاشقانه موضوع و مفهوم
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق جاودانگی و بقای حقیقی در پرتو عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را سخاوت و بخشش بیحد در راه دلدار
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت زیبایی کشنده و قدرت چشم معشوق
به قصد جان من زار ناتوان انداخت
در آرزوی بوس و کنارت مردم حسرت و بیقراری فراق
وز حسرت لعل آبدارت مردم
ای پادشه خــــوبان داد از غــم تنهایی تمنای وصال و پادشاهی معشوق
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
گفتم غم تو دارم گفتا غمت سرآید گفتگوی شیرین عاشق و معشوق
گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید
راهیست راه عشـــق کـــه هیچش کـــــناره نیست جبر در عاشقی و بیبازگشت بودن آن
آن جـــا جــز آن کـــه جـان بسپارند چـاره نیست
غزل «حیرانی و شوریدگی»
در انـــدرون مــــن خستـــه دل نـــدانــــم کــیســت
کــــه مـــن خموشـــم و او در فغــان و در غوغاست
هر که شد محرم دل در حرم یار بماند
وان که این کار ندانست در انکار بماند
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند
به تماشاگه زلفش دل حافظ روزی
شد که بازآید و جاوید گرفتار بماند
