سوسن، خواننده پیشکسوت؛ از شروع فعالیت هنری تا مهاجرت و وفات
نگاهی به زندگی سوسن؛ خواننده قدیمی و داستان پرماجرای او
وقتی صحبت از موسیقی عامهپسند و “کوچهبازاری” ایران میشود، نام سوسن مانند جواهری میدرخشد. او خوانندهای بود که با صدای گرم و خشدار خود، از دردها و شادیهای مردم عادی میخواند. سوسن تنها یک هنرمند نبود؛ او صدای صادق طبقهای بود که عشق، حسرت و سادگی را در ترانههایش پیدا میکردند. در این مطلب، نگاهی جامع به زندگی پرفرازونشیب این بانوی هنرمند، از کودکی سخت در غرب کشور تا روزهای تنهایی در لسآنجلس خواهیم داشت.
از قصر شیرین تا تهران؛ کودکی در سایه سختی
سوسن که نام اصلیاش گلاندام طاهرخانی بود، در سال ۱۳۱۹ در شهر قصر شیرین متولد شد. زندگی برای او از همان ابتدا با طعم تلخ فقدان آغاز شد؛ پس از فوت پدر در حادثه رانندگی، او و مادرش به تاکستان و سپس تهران کوچ کردند. اما تقدیم تلختر، جان مادر را هم با بیماری وبا گرفت تا سوسن کوچک در پناه زنی که او را “عمه” مینامید، قد بکشد.
نخستین گامها در کافههای پایتخت
جرقه هنری سوسن در همسایگیشان زده شد؛ جایی که زنی خواننده او را با خود به کافهها برد. سوسن با شبی دو تومان شروع کرد و با تقلید از بزرگان زمانه همچون قمرالملوک وزیری و دلکش، پلههای ترقی را یکییکی طی کرد. آشنایی او با رشید مرادی، آهنگساز معروف، نقطه عطفی بود که نام هنری “سوسن” را برای او به ارمغان آورد.
شهرتی که از کافه به دربار رسید
سوسن با پشتکار خود از کافههای معمولی به “شکوفه نو” رسید و محبوبیتش چنان فراگیر شد که پایش به رادیو و حتی مهمانیهای مجلل دربار پهلوی باز شد. جالب است بدانید او در اوج شهرت، خواستگاریِ ثروتمندترین مالکان کافههای تهران را برای حفظ استقلال و تمرکز بر هنرش رد کرد.
“دوست دارم میدونی”؛ ترانهای که جاودانه شد
اگر بخواهیم تنها یک اثر را نماد موفقیت سوسن بدانیم، بیشک آن ترانه «دوست دارم میدونی» است. این قطعه با شعری از سعید دبیری، چنان در میان مردم جا باز کرد که هنوز هم پس از دههها، توسط نسلهای مختلف زمزمه میشود. حضور سوسن در فیلمهای ماندگاری چون «قیصر» و «حسن کچل» نیز بخشی از حافظه تصویری و شنیداری تاریخ سینمای ایران است.
هجرت اجباری؛ عبور از کوهستان تا آمریکا
پس از انقلاب سال ۱۳۵۷، محدودیتهای شدید برای فعالیت زنان هنرمند، سوسن را در تنگنا قرار داد. او که حتی طعم شلاق و بازداشت را چشیده بود، سرانجام تصمیم به هجرت گرفت. فرار او از میان کوههای ترکیه به سمت لندن و در نهایت لسآنجلس، روایتی از استقامت زنی است که نمیخواست صدایش خاموش شود.
نگاهی به روحیات خاص سوسن
شنوندهشناسی: او معتقد بود برای مردمی میخواند که شعر ساده و حرف دل میخواهند، نه اصطلاحات پیچیده ادبی.
بیزاری از تظاهر: سوسن همیشه میگفت: «من آهنگ خارجی نمیفهمم و زور هم نیست! سعی میکنم آواز خودم را بهتر بخوانم.»
مناعت طبع: او حتی در اوج شهرت، سادگی خود را حفظ کرد و معتقد بود غم و غصه هیچگاه قدیمی نمیشود.
میراث ماندگار: بیمارستانی که مخروبه شد
سوسن تنها در آواز بزرگ نبود، بلکه قلبی سخاوتمند داشت. او با درآمد شخصی خود، بیمارستانی ۱۴۴ تختخوابی در زادگاهش قصر شیرین ساخت. این مرکز درمانی که قرار بود مأمن بیماران باشد، در جریان جنگ ایران و عراق به تصرف نیروهای دشمن درآمد و در نهایت تخریب شد؛ اما یاد این فداکاری هنرمندانه هنوز در دل مردم منطقه زنده است.
پرواز آخر در غربت
سرانجام در ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۳، سوسن پس از یک عمل جراحی بازو در لسآنجلس، بر اثر ایست قلبی دار فانی را وداع گفت. او در حالی چشم از جهان فروبست که در سالهای آخر، طعم فقر و تنهایی را در غربت چشیده بود، اما میراث او یعنی صدها ترانه ماندگار، هرگز از یادها نرفت.
چرا سوسن هنوز مهم است
صدای طبقه متوسط و پایین: او پلی بود میان موسیقی سنتی و علایق عامه مردم.
نماد استقلال زنانه: سوسن در دنیای مردانه آن زمان، با اتکا به هنر خود به اوج رسید.
تأثیر بر روشنفکران: برخلاف تصور، بسیاری از ادیبان و شاعران آن دوران (مانند منصور اوجی) شیفته صداقت و سبک آواز او بودند.
سوسن فراتر از یک خواننده “کوچهبازاری”، نمادی از اصالت و پیوند هنر با تودههای مردم بود. او ثابت کرد که برای ماندگار شدن، نیازی به کلمات پرطمطراق نیست؛ کافی است “از دل” بخوانی تا “بر دل” بنشینی.
